زندگی قصه ی سربسته ی عشقی ازلی است
که به تو،
و به او،
و به من،
جنبش و جوشش و پویش داده ست
زندگــی آمدن و رفتن نیست
زندگــی فــرصت کــوتاه شکـوفا شدن است،
تا رســیدن به ســراپــرده ی نـور
زندگـی، رفتن تا اوج عــروج است
ـــ چو آرش ــ
و نمـیــرا گشـتـن
زندگی، رُستن یک نرگس نو خاسته است،
در پیِ سردی مرگ ?اور دی،
که قیامش به بهار انجامد!
زندگی، راز شکوفایی گل های یخ است،
زیر سرپنجه ی قهار زمستان عبوس!
زندگـی خنده پُــرمعنی قوسِقزحیاست
که به پیروزی خویش
بــر سیهرویی ابــران سیه
میخندد
زندگی، خون فریدونی ضحاک کشی است،
بارور از دم عشق،
که به هرگوشه ی خاک
می دود در رگ "ما"ی تاریخ
و پس از یک شب یلدای سیاه،
با طلوع خورشید،
جوششی نو فِکـند
در دل پاک فریدون دگر!
زندگی قصه بس زیباییاست...!